زبانحال حضرت زینب در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
رفتی میـان غصه مرا جـا گـذاشـتی ما را در اوج غم تک و تنها گذاشتی برداشتی تو جسم خودت را ز بستر و آن را به روی شـانـه بـابـا گـذاشـتی یـادم نمی رود بخدا لحـظـه ای که تو با یـا عـلـی به آتـش در پـا گـذاشـتی مـادر لباس محسن خود را نبرده ای آن را به زیر بالش خود جا گذاشتی این یادگاری ات جگرم را کباب کرد دربین شانه موی خودت را گذاشتی گـفتم که چار ساله کجا مـادری کجا ایـن کار را بـرای من امـا گـذاشـتی آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود آخـربـرای زیـنـب کـبـری گـذاشتـی |